تحریریه چی بپوشم در
27,059

نگاهی به لباس‌های عجیب و غریب «صداتو»؛ برنامه‌ای که ایده دارد، اما طراحی لباس‌هایش افتضاح است!

نگاهی به لباس‌های عجیب و غریب «صداتو»؛ برنامه‌ای که ایده دارد، اما طراحی لباس‌هایش افتضاح است!

نزدیک‌ترین عنصر بصری هر اثر تصویری به مخاطب، لباس‌ها هستند. لباس‌ها میزان ارتباط مخاطب با اثر را تعیین می‌کنند و گاهی می‌توانند رشته‌ی صمیمیت بافته‌شده توسط دیگر عناصر را پاره کنند. صداتو، این سریال پر مخاطب شبکه‌ی نمایش خانگی، اثری است که از طراحی لباس نامناسب رنج می‌برد؛ اما چرا و چگونه؟

صداتو، ترکیب جذابیت با عنصر بی‌سلیقگی

صداتو، آش شله قلمکاری از لباس‌ها

طراحی لباس صداتو، ملغمه‌ای است از مفاهیم مختلف که در کنار هوشمندی قابل ستایش تیم تهیه و کارگردانی، به شکل نابسامانی بیرون زده است. علاوه بر عدم هماهنگی پالت‌رنگی‌های موجود در تصویر، هیچ یک از گروه‌ها با یکدیگر هم‌خوانی ندارند و بی‌سلیقگی، مشخصا و به غایت موج می‌زند. این در حالی است که این برنامه، به غیر از ویژه‌برنامه‌ها که داری فضایی تماتیک هستند، از الگوی خاصی برخوردار نیست و دست طراح، در طراحی و انتخاب ست‌های لباس باز بوده است. لازم به ذکر است که افراد حاضر در برنامه، از اعضای اصلی و دائمی تا شرکت‌کنندگان و گروه بازیگران، عموما فیزیک بدنی و پتانسیل خوبی دارند که این موضوع، کار طراح را حتی آسان‌تر هم می‌کند؛ اما به نظر می‌رسد نوید فرح‌مرزی، هیچ استفاده‌ای از این پتانسیل‌ها نکرده و با تکیه بر دانش چهره‌پردازی‌اش، طراحی لباس را نیز پیش برده است.

وقتی لباس‌ها توی ذوق می‌زنند؛ بررسی طراحی لباس گیم‌شوی صداتو

در بررسی و تحلیل طراحی لباس یک اثر تصویری و مشخصا یک برنامه‌ی تلویزیونی، پیش از هرچیز باید ساختار کلی اثر را در نظر گرفت. صداتوی حامد جوادزاده دارای ساختاری منسجم و یک‌دست و البته جذاب در طراحی کلیات و جزئیات است؛ اما طراحی لباس در این ساختار منسجم قرار نمی‌گیرد و مشخصا ساز خودش را می‌زند. با این‌که این عنصر بصری، در گذر از فصل اول به دوم رشد بسیاری داشته و به هماهنگی بیشتری دست پیدا کرده، اما هم‌چنان بیرون از مجموعه‌ی کلی اثر قرار دارد.

اگر دو فصل تولیدشده‌ی صداتو را در مقایسه با یکدیگر قرار دهیم، به نظر می‌رسد که دو عنوان «شلختگی بصری» و «یکنواختی‌ ملال‌آور» را کاملا پوشش داده است. فصل اول در عین تنوع از شلختگی بصری زیادی رنج می‌برد، و در فصل دوم این تنوع به نوعی یکنواختی‌ خسته‌کننده رسید که در هر دو، نقدهای زیادی از جانب مخاطب به آن وارد شد. هرچند که فضاسازی تماتیک در فصل دوم به خوبی قابل مشاهده است، اما لباس‌ها در تیپ‌سازی موفق نبوده‌اند.

گروه موسیقی یا چهارخانه‌ها

با اندکی جستجو در کامنت‌های مخاطبان می‌توان فهمید که بیشترین میزان نارضایتی تماشاگران، در طراحی لباس‌های گروه موسیقی و هم‌سرایان یا گروه کر به چشم می‌خورد. گروه موسیقی که در بالای صحنه‌ی اصلی جای دارند، با این‌که از نور کمی برخوردارند و شاید هر از چندگاهی به لطف تدوینگر و گروه کارگردانی در قاب تصویر قرار بگیرند، با پیراهن‌های چهارخانه استایل شده‌اند؛ متریال و طرحی که مشخصا انتخابی اشتباه است! پارچه‌ی چهارخانه در برابر دوربین به تصویری سچوره یا به هم‌ ریخته تبدیل می‌شود، و علاوه بر سخت کردن کار گروه تدوین و تیم فیلمبرداری، حتی زیبا هم نیست. این در حالی است که گروه موسیقی جوادزاده، به رهبری امیرعلی هدایت‌زاده، ترکیبی درست از هنرمندانی است که شاید پیش از این امکان حضور در برابر دوربین تولیدات تلویزیونی را نداشته‌اند و این بهترین فرصت برای درخشیدن آن‌هاست. درست است که هنر این گروه به صدای سازیست که در دست دارند، اما طراحی لباس زیبا می‌توانست توجه مثبت بیشتری را برای آنان به همراه داشته باشد. شاید با انتخاب یک پالت رنگی گرم و ایجاد تنوع در طراحی لباس این گروه، امضای بهتری برای آنان ایجاد می‌شد.

همسرایان از تاریخ برگشته

هم‌سرایان یا گروه کر نیز دقیقا به درد گروه موسیقی دچارند، لباس‌های یک‌دست اما زشت! لباس‌های گروه کر، نه‌تنها زیبا نیست، بلکه هنر و توانایی این گروه را نیز نشانه گرفته است. احتمالا ایده‌ی اصلی طراحی‌ لباس دختران، نزدیک شدن به تصویر هم‌سرایان کلاسیک یونان یا رم باستان بوده، چرا که پارچه‌های دوخته‌شده روی شانه و پای زنان یادآور لباس همسرایانی است که در پس‌زمینه‌ی تراژدی‌ها روی صحنه ظاهر می‌شدند تا عموما خبر بدی را به تماشاگر بدهند. سربندهای کولی‌وار نیز به این ایده دامن می‌زنند؛ اما پاپیون‌های گیپوردار داخل یقه‌ی پسرها نشان از چه دارند؟ در بهترین حالت می‌توان تصور کرد که هدف ساختارشکنی و خلق چارچوبی نو بوده است؛ حتی اگر چنین تحلیلی را در نظر بگیریم، عدم زیبایی این استایل‌ها را توجیه‌ نمی‌کند. بگذریم که کت و شلوارهای کرمی‌رنگ هم انگار به تن پسران گروه کر زار می‌زنند.

تیپ سازی با اعمال شاقه!

وقتی تیپ‌سازی و فضاسازی تماتیک مورد انتخاب است، این خراب کردن و اجرای بی‌سلیقه‌ است که هنر خاصی می‌طلبد؛ چرا که تیپ‌ها و رعایت تم به خودی خود اسنادی را به عنوان الگو در برابر طراح قرار می‌دهند که با اندکی جستجو و مطالعه می‌توان ظاهری خوب و دلچسب و در مواقع لازم بانمک، برای مخاطب ایجاد کرد. تیم لباس صداتو در این زمینه تمام تلاش خود را کرده، اما انگار باز هم پتانسیل موجود را زیر سوال برده و با ترکیب آیتم‌های ناهم‌خوان به جای ایجاد بستری نوستالژیک و بانمک، بی‌سلیقگی خود را به رخ کشیده است.

گروه هلپرها یا یاوران همیشه مومن

یاوران همیشه مومن صداتو یا قطعه‌ی هنرمندان از چهار نفر تشکیل شده‌اند؛ امیرمهدی ژوله، محمد بحرانی، محسن شریفیان و شبنم مقدمی. به جهت رئال بودن برنامه، هر یک از این اشخاص امضای شخصی خود را در ظاهر خود به همراه دارند؛ اما هم‌چنان عدم رعایت یک بستر مشترک برای انتخاب لباس آنان منجر به شلختگی و تا حدی ناهمگونی شده است. در فصل اول به نظر می‌رسد هر یک پالت شخصی مجزا و منحصر به فردی دارند و در ابتدایی‌ترین قسمت، این تصور ایجاد می‌شود که طراح قصد داشته پالت رنگی شادی را به تصویر بکشد؛ اما هرچه قسمت‌ها پیش می‌روند این سیاست به هم می‌ریزد و چهارچوب خود را از دست می‌دهد؛ تا جایی که شبنم مقدمی که به جرأت یکی از بازیگران خوش‌فیزیک سینما و تلویزیون ایران است، با گریمی ناهماهنگ با لباس‌ها در برنامه حاضر می‌شود و این شلختگی، انگشت اتهام را مشخصا به سمت طراح قرار ‌می‌دهد. درباره‌ی مردان گروه نیز دقیقا همین مسائل وجود دارند.

با ورود به فصل دوم امید بود که در لباس‌ها دقت بیشتری شده باشد، اما طراحی لباس‌ها به استایل‌هایی تکراری نزول پیدا کردند. امیرمهدی ژوله با شلوار کتان، پیراهن سفید ساده و کت چهارخانه در انواع رنگ‌ها با یقه‌های ایستاده، محمد بحرانی با هودی‌هایی با پالت رنگی شارپ و جمله‌هایی مختص هر قسمت، محسن شریفیان با پیراهن‌های طرح‌دار، پولیورهایی با پالت گرم و موهای جمع‌شده پشت سر و نهایتا شبنم مقدمی با کت و شلوارهای طرح‌دار زنانه که گاه می‌توانستند با تغییر رنگ شال به دستاوردی درست تبدیل شوند، در فصل دوم حضور دارند.

استایل مجری برنامه

تکلیف مجری مشخص است. او گرداننده و میزبان اصلی است و قاعدتا انتخاب استایل رسمی اولین گزینه‌ی موجود روی میز برای اوست. اما به جهت فضای گرم و صمیمانه‌ی برنامه، رفتن به سمت استایل کژوال یا اسمارت‌کژوال هوشمندانه‌تر به نظر می‌رسد. شاید نوید فرح‌مرزی این سیاست را در طراحی کمد لباس مجری در نظر گرفته باشد، اما عدم تطابق پالت رنگی در استایل او، دقت نکردن به جزئیات و اکسسوری‌ها و تکراری شدن لوک‌ها در فصل دوم، مواردی است که جذابیت بصری مجری را کاهش داده است؛ در حالی که محسن کیایی خود به تنهایی بازیگر محبوبی است و با کاهش وزن و موهای بلند، حتی با آیتم‌هایی ساده دارای ظاهری مقبول است. البته در مقایسه با دیگر اعضا، از یک‌دستی بیشتری در طراحی لباس بهره برده است.

شرکتکنندگان در جستجوی گنج

انتخاب لباسی نسبتا راحت و در عین حال چشم‌نواز برای شرکت‌کننده‌، به عنوان فردی که قرار است حجم زیادی از تعلیق را تحمل کند و حتی بالا و پایین بپرد، انتخاب هوشمندانه‌ای است. چیزی که با نگاهی منصفانه می‌توان نشانه‌هایش را در انتخاب‌های طراح دید؛ اما در این مورد نیز، عدم توجه به دیگر عناصر رنگی صحنه، مثل بک‌گراند شرکت‌کننده و طراحی نور، باعث شده تا گاهی شرکت‌کننده به عنصری ناموزون تبدیل شود که به زور در قاب برنامه جا شده است.

حامد جوادزاده تهیه‌کننده‌ی باهوشی است که با قدم‌های کوچک به صداتو رسیده است. او ایده‌ی درستی را برای مخاطبان تشنه‌ی خود، ایرانیزه کرده و مشخصا تمام تلاش خود را برای حفظ وجهه‌ی حرفه‌ای‌اش به کار بسته است. در مقایسه با دیگر رئالیتی‌شو یا گیم‌شوهای بازار، از کارگردانی و دکوپاژ بهتری بهره برده، رویکرد صادقانه‌تر و صمیمیتی خالصانه با تماشاگر دارد و در عین ادعای کمتر در جای درست‌تری ایستاده است. هرچند که طراحی صحنه، نور و حتی چیدمان صندلی‌ها صادقانه و عینا کپی‌برداری‌شده از نسخه‌های خارجی‌زبان و پیشین است، اما توقع می‌رفت که در طراحی لباس نیز هوشمندی بیشتری به خرج داده می‌شد تا شاید جای نقد و بهانه‌ی کمتری به جای بگذارد.

 

منبع: کمد سارک



دیدگاه شما



ارسال دیدگاه

نام :

پست الکترونیکی :