گرتا گرویگ (Greta Gerwig) از زنان کارگردانی است که در این سالها در دنیای بهظاهر تساویپسند هالیوود بهخوبی در جایگاهی قابلقبول رسیده و تبعیضهای جنسیتی پنهان را کنار زده است. او که در حوالی ۴۰سالگی بهسر میبرد، چندین و چند اثر درخشان از خود به جای گذاشته که همگی دنیایی زنانه دارند و با دیدی ظریف و دقیق به زن و البته انسان نگاه میکنند. از آثار چشمگیر او باید به لیدی برد (lady bird) با بازی درخشان سرشا رونان (Saoirse Ronan) اشاره کنیم. این فیلم از کارگردانی بسیار خوبی برخوردار است و توجه مخاطبان و منتقدان را همزمان جلب کرد. یکی از دلایلش سبک و شیوه عجیب اما جذاب گرویگ در هدایت صحنهها است. او برای همراهی با اعضای صحنه، جو فیلمبرداری و قراردادن خود در اتمسفری منسجم، در بعضی صحنهها لباسهایی متناسب با موضوع فیلم میپوشد. جالب است، نه؟ در ادامه برایتان بیشتر خواهیم گفت.
گرتا گرویگ و درخششی زودهنگام؛ دلیل؟ خلاقیت
گرویگ از کارگردانان جوانی است که خیلی زود شروع به درخشیدن کرد. او با ساخت لیدی برد نامزد جایزه اسکار شد و در همان ابتدای مسیر ثابت کرد که با کارگردانی روبهرو هستیم که دنیای تازهای را برای خلق در نظر میگیرد و زبان و روایتی شیرین در به تصویرکشیدن سناریوهای مختلف اما عموما زنانه دارد. نامزدشدن گرتا برای بهترین کارگردانی در اسکار، طلسمی را شکست که نزدیک به ۱۰ سال زنان سینماگر را از این موقعیت در اسکار دور نگه داشته بود. حدود هشت سال، هیچ زن کارگردانی در این گروه از جوایز اسکار نامزد نشده بود و گرویگ این طلسم را شکست. اما دلیل استقبال زیاد از لیدی برد چه بود؟ بیشک، خلاقیت زیاد گرتا گرویگ در کارگردانی. او به نقل از خبرنگاران و بنا به تصاویر موجود سبک خاصی از کارگردانی را برای برخی صحنهها پی میگیرد. چه سبکی؟ پوشیدن لباسی مطابق با حالوهوای صحنه برای همراهی بیشتر با هر نِما و بازیگران.
پوشیدن لباس مراسم فارغالتحصیلی در فیلمبرداری لیدیبرد
در فیلم لیدیبرد زندگی دختر نوجوانی را میبینیم که در آستانه ورود به دنیای جوانی، لمس جنسیت و تجربههای تازه است. او که پرشور است و کمی سردرگم، در پی ساختن جادهای است که دنیای موردعلاقه بزرگسالیاش را در مسیر آن طی کند. در این میان، روابط مختلف، دوستیها و مفاهیم تازهای را میشناسد و میبیند که روی دید و چشماندازش از زندگی اثرات نابی دارند. در یکی از بخشهای فیلم، جشنی فارغالتحصیلی برگزار میشود. این جشن یا بهقول فرنگیها پرام (prom) برای نوجوانان اهمیت زیادی دارد و بسیار مقبول و موردتوجه است. برای فیلمبرداری صحنههای مربوط به پرام، گرتا هم لباسی متناسب با جشن میپوشد تا ضمن ایجاد همزادپنداری و همذاتپنداری، جوی جذاب برای عوامل مختلف به وجود بیاورد.
شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که این دو اصطلاح را بهجای هم به کار میبرند. اجازه بدهید که کمی بیشتر دربارهشان صحبت کنیم. همزادپنداری به معنای قرارگرفتن در محیطی مشابه است و همذاتپنداری هم یعنی شبیه دیگریشدن یا بودن در طولانیمدت است. گرتا سعی داشته که با ایجاد این دو مفهوم در صحنه، سکانسهایی دلنشین و واقعی برداشت کند.
کارگردانی براساس تجربههای درکشده زندگی
گرویگ که در سال جدید با فیلم پرسروصدای باربی بر سر زبانها افتاده است، نگاهی فمینیستی به ماجراهایی زنانه ندارد. او براساس تجربههای زیسته خود پا به عرصه فیلمسازی میگذارد و همیشه با تصویرکردن داستانهایی که انگار از نزدیک لمسشان کرده است، قلب و نگاه مخاطب را تسخیر میکند. پوشیدن لباسهایی همشکل و همراستا با جو و فضای صحنهها فیلمبرداری هم ریشه در همین دیدگاه و روش در هدایت بازیگران و عوامل دارد. او خودش را جای شخصیتها میگذارد و آنها را هم از جایی از مغز و زندگیاش روایت میکند که عمیقا وجود داشته و درک شدهاند.
همراهی گرتا گرویگ با سرشا رونان؛ استایلهایی همخوان
شیوه کارگردانی گرتا بسیار خاص و مخصوص به خود او است. این کارگردان جوان با شور و نشاطی عجیب صحنههای لیدیبرد را هدایت کرده است. پشتصحنههایی از برداشت برخی صحنهها وجود دارد که نشان میدهد او با ایجاد جو و فضایی شورانگیز، دو بازیگر جوانش را برای رسیدن به نتیجهای ایدئال همراهی میکرده است. او با سرشا رونان که نقش نخست فیلم را هم ایفا میکرد، استایلهایی مشابه داشتند. گویا او با پوشیدن لباسهایی مشابه شخصیت اصلی اثرش هم به پویایی و نشاط پشت صحنه کمک میکرده و هم خودش را دقیقتر به جای او میگذاشته است. این دید خلاقانه و همچنان کلاسیک به کارگردانی در روزگاری که هالیوودیها از ترس استیلای جلوههای رایانهای و فتح دنیای بازیگری و هنر از سوی فناوریهای تازه اعتصاب میکنند، ارزشمند و نمونه است.
اهمیت استایل در دنیاهای مختلف از جمله فیلمسازی
گرتا گرویگ با پوشیدن لباسی مشابه صحنه فیلمبرداری و شخصیتها تلاش میکند که به نتیجهای دقیقتر برسد. این ظرافت و دقت که از دنیای پوشش به عمق روح سینما وارد میشود، نشان از اهمیت پررنگ مدوفشن در لایه لایه زندگی دارد. شاید به زعم برخی، مقوله استایل و به ویژه مُد بسیار لوکس و غیرضروری به نظر برسد اما واقعیت آن است که پشت تمام زرقوبرق ظاهری استایلینگ و فشن، لایههای پرشماری از تفکر، هنجار، زیست همراه با زمانه، ماجراهای مربوط به هر روز و روزگار و البته ذینفعانی خفته است. از همه اینها که بگذریم، باید بگوییم که گرتا گرویگ در زمینه استایل شخصی هم از کارگردانان خوشپوشی است که انتخابهای درستی دارد. او عموما در مراسم و جشنهای سینمایی با استایلی دیدنی ظاهر میشود و شاخصه اصلی تیپش هم انتخاب عناصری است که در درجه نخست با اندامش و در درجه بعدی با حالوهوا و شخصیتش در هماهنگیاند. در دنیای کارگردانی معمولا خوشپوشی کمتر از دنیای بازیگری دیده میشود اما گرویگ از کارگردانان خوشپوش و شیک بهحساب میآید.
در آخر
اگر لیدیبرد را ندیدهاید، حتما آن را تماشا کنید و در صحنههای جشن فارغالتحصیلی دقیق شوید. علت اینکه این سکانسها برایتان بسیار ملموس است، تلاشهای جذاب و جالبی است که گرتا گرویگ با وامگیری از دنیای استایلینگ به جان صحنهها دوخته است. نظرتان درباره این سبک از کارگردانی چیست؟ اگر دوست دارید که با آثار دیگری از گرویگ هم آشنا شوید، باید بگوییم که فیلم جدید باربی و زنان کوچک را ببینید.
دیدگاه شما