در این سالها که تلویزیون حسابی برای مخاطبان خود کمکاری کرده، شاهد رشد فزایند شبکه نمایش خانگی هستیم. در ابتدا، فقط سریالهای خاصتر و کارگردانهای بهتر پا به این عرصه گذاشته بودند، اما انگار، کمکم، همه از این فرصت کمنظیر برای درآمدزایی و سودکردن باخبر شدند و باروبنه خود را جمع کردند تا روانه پلتفرم تازه و پرمخاطب شوند. برزو نیکنژاد هم از آن کارگردانهای خوبی است که با یک پیشینه تلویزیونی و سابقه درخشان، دوباره بعد از «مرداب»، تصمیم گرفته که راهی شبکه نمایش خانگی شود. این بار او با یک سریال جدید به نام «از یاد رفته» حاضر شده که میخواهیم به بهانه پخش آن، بهسراغ استایل بازیگرانش برویم.

کلیشهای و نهچندان خوش آب و رنگ

در این داستان از همان ابتدا با یک شخصیت مهم مواجه هستیم که نقش او را حسین محجوب بازی میکند. او پیرمرد متمول و ثروتمندی است که حالا قرار است، ماجراهای مختلفی به واسطه خواست و حضور او رقم بخورد. طراحی لباس این شخصیت با کوتاهیهای سنگینی از سوی طراحی لباس همراه بوده است. او مطابق کلیشههای رایج تلویزیونی برای نشاندادن اشخاص پولدار دیده میشود. استفاده از رنگ قهوهای و پالت رنگی از همین طیف برای استایل او نشان میدهد که علاوهبر نویسنده و کارگردان، طراح لباس هم در درک هر کاراکتر به عمق نرفته و همانطور سطحی به کارش ادامه داده است. این روزها با وجود تنوع کمنظیری که دنیای پوشش و استایل در اختیار افراد مختلف جامعه قرار میدهد، دست همه برای پوشش باز است و دیگر شاهد کلیشههایی مانند روبدوشامبر، کراوات یا رنگهایی ثابت برای استایلکردن چهرهها نیستیم. اینکه محجوب اصلا در قواره یک فرد ثروتمند باورپذیر نیست هم از دلایل دیگری است که تلاشهای طراح لباس برای نشاندادن او در قاموس فردی پولدار موفق از آب درنیامده است.
کمبود عناصر معرف شخصیت

لباس سایر کاراکترهای این سریال هم چیز خاصی درباره آنها نمیگوید. حتی به نظر میرسد که از بازیگران خواسته شده که لباسهای مطلوب خودشان را به سر صحنه بیاورند. انگار هیچ تلاش خاصی برای کمکگرفتن از استایلینگ در راستای تعریف بهتر شخصیتها صورت نگرفته است. سینا مهراد که نقش نوه حسین محجوب را بازی میکند، فردی است که سالها از این خانواده دور نگه داشته شده و ارتباطی با آنها نداشته است. او که جوانی دور از طبقه اصلی خانواده خود و بیشتر متعلق به جرگه جوانمردان پاییننشین پایتخت است، شخصیتی لوطیمآب دارد. اما این موضوع اصلاً و ابداً در تیپ و قیافهای که از او شاهد هستیم، نمایش داده میشود. البته با توجه به اینکه نیکنژاد و طراح صحنه و لباس او به درک عمیقی از کارکترها نمیرسند، همان بهتر که برای لباس و پوشش این شخصیت بهسراغ نمادها و نشانهها نرفتهاند. چون اگر قرار بود که او را همردیف با طبقه اجتماعی فعلیاش نشان بدهند، احتمالاً نمیتوانستند پا را از کلیشههای قدیمی فراتر بگذارند و نتیجه حتی از همین الانش هم بدتر میشد.
بیتفاوتی در وامگرفتن از قدرت طراحی لباس

بیتوجهی سازندگان این اثر به نقش پررنگ و مهمی که طراحی لباس میتواند داشته باشد، برق از سر میپراند. چطور ممکن است، تا این حد سادهانگارانه دست به طراحی استایل شخصیتها زده باشند تا حدی که حتی از دور هم نتوان قضاوتی درباره نوع طبقه، رفتار و حسوحال بعضی از کاراکترها داشت. مثلاً پردیس احمدیه که نوه دیگر محجوب است و واسطهای برای ارتباط با سینا مهراد میشود، استایلی کاملاً معمولی و حتی متعلق به دههها و سالهای پیش ایران دارد. او هیچ نکته خاصی را در استایل و پوشش خود ابراز نمیکند و بیش از حد ساده است.
بیتوجهی به هماهنگی استایل و کاراکتر

در مجموعه از یاد رفته شاهد سرهمبندی استایل بازیگران هستیم. حتی پوششهایی که برای آنها در نظر گرفته شده، با اندام و صورت خودشان هم هماهنگی ندارد. برای مثال، روسری که برای آزیتا حاجیان در نظر گرفته شده، اصلا روی سر او بهخوبی قرار نگرفته و حس و حالی از بینظمی را متبادر میکند. این بازیگر که اساساً با نحوه گویش خود به شخصیت تعریفشده در این سریال شباهت زیادی ندارد، از نقطهنظر پوشش و استایل هم ضعیف است و باورپذیر به نظر نمیرسد.
همچنان بیسلیقه اما کمی بهتر!

یکی از شخصیتهای این سریال هم بهزاد با بازی فرهاد اصلانی است. او که داماد پیرمرد پولدار ماجراست، بدهی بالا آورده و مدام هم در آرزوی مرگ پدرزن خود است. او که شخصیتی منفی و بیعار به نظر میرسد، پوشش نسبتاً خوبی دارد. لباسهای گشاد او که بهواسطه اندام چاق و بزرگش جای تنوع زیادی ندارند، آنقدرها آراسته نیستند. او کتوشلوارپوش نیست و از زینت و تشریفات مرسوم ثروتمندان هم در استایل خود استفاده نمیکند. همه اینها در تعریف بهتر شخصیت او نقش داشتهاند و شاید بتوان گفت که تا اینجا، بهترین طراحی لباس در تمام سریال متعلق به همین فرد است. باقی شخصیتها در سطح کلیشهها باقی ماندهاند یا اصلاً طراحی دقیقی برای پوشش و ظاهرشان وجود نداشته است.
کمی دقیقتر اما همچنان با جای ارتقا

یکی از بازیگران این سریال که میترا نام دارد، با پوشش بهتری ظاهر میشود. او که کاراکتر مرموز و پررمز و رازی به نظر میرسد. او که در تصویر بالا نقر وسطی است که روی پلهها ایستاده، از رنگهای بژ و خنثی استفاده میکند. چنین رنگهایی انتخاب خوبی برای جلوهگرکردن شخصیتهایی هستند که حرفهای پنهانی دارند. این رنگها نه آنچنان مات و کمرنگ هستند که بیحالی و رخوت را به تصویر بکشند و نه آنچنان پررنگ و باطراوتاند که گویای ویژگیهای واضحی مانند نشاط و شوق باشند. انتخاب چنین رنگی برای شخصیت میترا انتخاب هوشمندانهای از سوی طراح لباس مجموعه بوده است. به نظر میرسد که گریم او هم نسب به سایرین بهتر روی صورتش نشسته است.
در آخر
سریال از یاد رفته مخاطبان خود را خواهد داشت اما از آن سریالهایی نیست که دستکم با طراحی لباس خوب و فضاسازی حرفهای، نظر مخاطبان کارکشته فیلم و سریال را به خود جلب کند. بهنظر میرسد که نیکنژاد قصد ندارد که حالاحالاها یا اصلاً شاید هیچوقت، فیلمی استاندارد و حرفهای بسازد. شما این سریال را تماشا کردهاید؟ نظرتان درباره آن و البته طراحی لباس کاراکترها چیست؟ به نظرتان نقاط قوت در استایلینگ کاراکترها چه بوده است؟ اصلا نقطه قوتی وجود دارد؟



دیدگاه شما