برند جواهرات مشهور «تیفانی»، در دو پروژهی «گتسبی بزرگ» و «فرانکشتاین»، نقشی فراتر از یک طراح جواهر داشت؛ این خانهی جواهرسازی آمریکایی با میراث دو قرنهی خود تبدیل شد به بخشی از زبان بصری فیلمها، زبانِ نور، تاریخ و شخصیتپردازی.

الیزابت در فرانکشتاین ۲۰۲۵: جواهرات در دل زیباییشناسی گوتیک

در اقتباس گیرمو دلتورو از «فرانکشتاین»، شخصیت الیزابت (با بازی میا گاث) در میان فضایی تاریک، وهمآلود و شاعرانه حضور پیدا میکند و جواهرات «تیفانی» نقش مهمی در ساختن هویت او داشتند. جواهرات نه فقط زیبا که کاملاً متناظر با روح فیلم و شخصیتپردازی الیزابت طراحی شده بودند؛ زنی جوان، شکننده، مرموز و در عین حال حامل نوعی شکوه تراژیک.

۱. گردنبند وید، حدود سال 1900
یکی از برجستهترین جواهرات، گردنبند وید (Wade) است؛ یک قطعه با الماسهای تراش کهن که از میراث آرشیوی «تیفانی» انتخاب شده. این گردنبند با ساختار زیبایش، حس لطافت و شکنندگی را در ظاهر الیزابت تقویت میکند. حضور این گردنبند، همانند انعکاسی از سرنوشت تراژیک اوست: زیبایی دلربایی که در مرز فروپاشی قرار دارد.




۲. گردنبند سوسک شیشهای، طراحی متا اوربک در سال 1914
قطعهی شاخص دیگر، گردنبند شیشهای براق و آبیرنگ است؛ اثری که تحت نظارت لویی تیفانی ساخته شده. این جواهر نادر، با شیشههای رنگینتاب و موتیف حشره، تصویری از زیباییشناسی گوتیک و هنر نو را در هم ادغام میکند.


در فیلم، این گردنبند بیشتر به عنوان نماد دوگانگی شخصیت الیزابت عمل میکند. همچنین انتخاب آگاهانهی رنگها و براقیت شیشه، با نورپردازی تیره و اشباعشدهی دلتورو ترکیب میشود و قابی فراموشنشدنی خلق میکند.


این جواهرات که هر دو از آرشیو تاریخی «تیفانی» برگزیده یا مخصوص فیلم بازطراحی شدهاند، عملاً شخصیت الیزابت را از سطح یک معشوقهی کلاسیک فراتر میبرند و در جایگاه یک الههی تراژدی مدرن قرار میدهند.

دیزی در گتسبی بزرگ ۲۰۱۳: افسون دههی ۱۹۲۰ و شکوه بیپایان
در مقابل فضای تاریک و نمادین فرانکشتاین، جواهرات دیزی (با بازی کری مولیگان) در «گتسبی بزرگ»، کاملاً بر محور زرقوبرق، تجمل و اغواگری دههی ۱۹۲۰ طراحی شدهاند. کارگردان باز لورمن و طراح لباس کاترین مارتین، از «تیفانی» خواستند تا آرشیو جواهرات دههی ۱۹۲۰ را دوباره زنده کند. نتیجه یک مجموعهی بینظیر از پلاتین، الماس، مروارید و طراحیهای آرتدکو بود.
۱. هدبند آرتدکو و الماسی
دیزی در مهمانی گتسبی، با هدبندی دیده میشود که از الماسهای ریز و برشهای هندسی ساخته شده؛ نماد کامل زن مدرن دوران جاز. این هدبند تنها اکسسوری نیست، بلکه تجسم میل دیزی به درخشش، بیپروایی و فاصله از واقعیت است.

۲. گردنبندهای پلاتین و الماس، شکوه درخشنده
جواهرات پلاتین و الماس با تراشهای قدیمی (old-cut) به دیزی حالتی رؤیایی و اشرافی میبخشند. استفاده از خطوط هندسی و الگوهای تکراری، سبک آرتدکو را به اوج میرساند و هویت بصری فیلم را شکل میدهد. این جواهرات درخشش دیزی را به سطحی تقریباً غیر واقعی میرسانند، درخشش یک زن که همیشه میدرخشد، حتی وقتی زندگیاش رو به فروپاشیست.

۳. مرواریدها، ظرافت ناپایدار
مرواریدهای بزرگ و چندلایه در لباسهای دیزی همان حس زیبایی شکننده را منتقل میکنند؛ او زیباست، اما این زیبایی دائمی نیست. تیفانی از مرواریدها برای اشاره به معصومیت ظاهری و شکنندگی درونی دیزی استفاده میکند.

دو زن، دو جهان

الیزابتِ دلتورو و دیزیِ لورمن، دو شخصیت از دو جهان کاملاً متفاوت هستند: یکی از دلِ تاریکیهای رمانتیسیسم و دیگری از درخشش پرزرقوبرق عصر جاز. اما هر دو با جواهرات تیفانی تعریف میشوند. در هر دو فیلم، تیفانی نه صرفاً زینت، بلکه وسیلهای برای روایت، برای شخصیتسازی و برای ساختن جهان داستان است. الیزابت با جواهراتی که مرز زندگی و مرگ را لمس میکنند و دیزی با جواهراتی که از آرزوهای درخشان اما توخالی عصر جاز میگویند.


دیدگاه شما