تحریریه چی بپوشم در
1,717

این چند زن مظلوم و بیچاره سینمای ایران به مظلومانه‌ترین شکل ممکن هم لباس پوشیدند!

این چند زن مظلوم و بیچاره سینمای ایران به مظلومانه‌ترین شکل ممکن هم لباس پوشیدند!

موضوعات زنان، یکی از سوژه‌هایی است که طی قرن اخیر در سینمای ایران به کرات مورد واکاوی قرار گرفته است. طی سالیان اخیر با پررنگ شدن حضور زنان به عنوان کاراکترهای اصلی داستان‌ها، در آثار متعددی شاهد «مظلومیت» دختران و مادران این سرزمین بودیم.

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

مردانی که در قالب شخصیت‌های مختلف با اعتیاد یا بی‌قید و بندی یا استبداد پدرانه و … بر زنانشان، ظلم را به راحتی آب خوردن روا می‌دارند. در ادامه به بررسی استایل زنان مظلوم یا بهتر بگوییم، مظلوم‌ترین زنان سینمای ایران پرداختیم. با چی بپوشم همراه باشید.

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

افروز اردستانی / عرق سرد

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

باران کوثری در نقش افروز اردستانی نقش کاپیتان تیم ملی فوتسال زنان ایران را ایفا می‌کند. گلزنی افروز عامل صعود تیم ملی به فینال بازی‌های آسیایی می‌شود و حالا او باید راهی مالزی شود اما در فرودگاه متوجه می‌شود که توسط همسرش ممنوع‌الخروج شده!

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

اساسا استایل کاراکترهای ورزشی در فیلم‌های ایرانی با گرمکن و مقنعه تعریف می‌شود اما مظلومیت افروز در قابی تعریف می‌شود که به تنهایی با مانتوی بلند و شال تیره‌ای که از روی بی‌حوصلگی انداخته است. انگار پس از آن گل به یادماندنی تمام توپ‌هایش به تیر دروازه خورده و به جای گرمکن همیشگی باید با استایلی معمولی و روتین مثل سایر دختران هم نسلش زندگی را سپری کند.

سمیرا / خانه دختر

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

سمیرا با بازی رعنا آزادی‌ور قصد دارد با منصور ازدواج کند. روز قبل از مراسم عروسی، مادر منصور، عروسش را برای معاینه نزد دکتر زنان می‌برد و او با دریافت نیت مادر منصور شوکه شده و از این کار ممانعت می‌کند و در خیابان دست به خودکشی می‌زند!

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

سمیرایی که به انتظار فردا رخت سپید بر تن داشت به آنی دنیایش تیره و تار شد. در پوشش او چیزی به جز شوق زندگی دیده نمی‌شد، مانتوی سفید و شال خوش‌رنگ سرخی که طبیعتا نباید خبر از سیاهی بدهند اما زندگی همین است! ظلم فقط در گلوله‌ها خلاصه نمی‌شود؛ ظلم آن چیزی‌ست که طعم درد و خون دهد، مثل سمیرایی که در آستانه جوانی رخت سفید و سرخش را به مقصد نامعلومی بست و رفت!

ملوک / خانه پدری

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

ملوک با بازی نگاه خاقانی دخترک جوان خانواده‌ای به شدت سنتی است که به دلایل آنچه در ایرانِ ما «ناموسی» می‌نامند، پدرش قصد مرگ او را می‌کند. ملوک توسط پدر و برادرش به قتل می‌رسد و در زیرزمین خانه قدیمی‌شان دفن می‌شود!

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

ملوک، جوان‌تر از آن است که مرگ‌اندیش باشد و این را به خوبی می‌توان از چارقد یاسی‌اش متوجه شد. در روزگاری که چادر مشکی و روبنده در اوج بود او به رنگ‌ها پناهنده بود. لباس سورمه‌ای گل‌گلی‌ و دامنی آبی که به جوانی را فریاد می‌زنند اما همه این رنگ‌ها در حصار «عقاید مبهم» زندانی‌اند. در انتها هم او در همان حصار جان می‌دهد. خانه پدری جای امنی نبود!

ملیحه / مَلی و راه‌های نرفته‌اش

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

ملیحه با بازی ماهور الوند، دختر جوانی‌ست که دلباخته سیامک شده و بر خلاف عقیده خانواده با او ازدواج می‌کند اما پس از ازدواج به تدریج می‌فهمد که سیامک شکاک است؛ ملیحه از سوی شوهرش چندین بار کتک می‌خورد و دیگر حمایتی نیز از سوی خانواده‌اش هم دریافت نمی‌کند!

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

یکی از راه‌های شناخت وضعیت موجود در سینما، دقت به لباس‌هایی‌ست که بازیگران در نقاط مختلف فیلم به تن دارند. ملیحه در ابتدای فیلم با جامه‌ای روشن که ترکیبی از مانتوی کرم رنگ و شال سفید می‌شود، مسیر تازه‌ زندگی را آغاز کرده اما رفته رفته با دارک‌تر شدن وضعیت، استایل او نیز رو به تیرگی می‌گذارد تا جایی که پس از کتک خوردن‌های پیاپی از همسرش، لباس یک دست مشکی‌ و شال سورمه‌ای‌اش خبر از اتفاق بدتری می‌دهد، اتفاقی که پایان قصه را سیاه و سیاه‌تر می‌کند.

ترانه / من ترانه ۱۵ سال دارم

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

ماجرای دختر نوجوانی که از حضور مادرش در کودکی محروم شده و پدرش در زندان است. ترانه با بازی ترانه علیدوستی، زندگی عادی را طی می‌کند تا این که پسری متمول به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. ترانه نیز تن به این ازدواج می‌دهد اما پس از مدت کمی توسط همسرش رها می‌شود. اما نکته درام داستان اینجاست که ترانه از همسر سابقش باردار است ولی چون ازدواجشان در مرحله صیغه‌نامه بوده و به ثبت رسمی نرسیده اثبات اینکه فرزندش از همسر فراری‌اش است کار دشواری‌ست اما او پا پس نمی‌کشد…

زنان مظلوم فیلم‌ ایرانی

در ابتدای فیلم با تصویری از یک دختر 15 ساله اما قوی که به نوجوان‌ها نمی‌زند روبرو می‌شویم. دختری جسور که با چادر مشکی (استایل غالب ملاقات بانوان در زندان‌ها) به دیدار پدر می‌رود. اما او در زندگی روزانه‌اش هم اغلب تیره می‌پوشد مثل بختی که قصد سپید شدن ندارد و تنها تفاوتی که برای پوشش قائل می‌شود همان تغییر رنگ روسری‌هایش است. اما ترانه تا همیشه یک نماد است، نمادی از جنس فریاد عدالت در بیدادگاه زمان خود.



دیدگاه شما



ارسال دیدگاه

نام :

پست الکترونیکی :