عاشقان پرسهزن یا عاشقان آواره، بهانه این مطلب شاید از این عنوان شروع شد، نگاهی داشته باشیم به عاشقانی که وفادارانه آوارگی هم را همنشین شدند و عشق را در پرسه و تعلیق معنا کردند، طبیعتا نگاهی مختصر هم خواهیم داشت به پوشش این آوارههای عاشقانه و البته نکته مهمتر این که این چهار فیلم فقط مشتیست نمونه خروار و خیلی دیگر آثار بود که میتوانست در این فهرست جای بگیرند، از سینمای موج نوی فرانسه هم در لیست گذاشتیم و حتی از موج نوی سینمای ایران.
عشاق روی پل
فیلمِ پست مدرن کاراکس روایت عشق نابهنگام و غافلگیرکننده میان میشل و الکس است، دو خیابان خواب که یکی البته نقاش است و گذرش به خیابان افتاده، فیلم همنشینی زوال و عشق را نشان میدهد. در چنین شرایطی ما الکس و میشل را در دو وضعیت میبینیم، وضعیت ویرانی و سکونت در خیابان نظیر عکس اول که شومیز رنگ و رو رفتهای تن میشل است، با رنگ زرد که نشان در برخی از مکاتب نشان یاس و ناامیدیست و لباس حداقلی الکس که نماد وضعیت حداقلی و اضطراری اوست درباره استایل میشل البته ذکر این نکته هم شاید جالب توجه باشد که او به هر حال یک هنرمند است که شاید در فضایی غیر از خیابان خوابی و در یک شرایط انتخابی هم همین قدر جسور و بیپروا لباس بپوشد.
وضعیت دوم مربوط به این نمایی است که زوج داستان در موقعیتی نرمال همدیگر را در گالری میشل میبینند، اینجا میشل منطبق با هویت واقعیاش یک کت مشکی به تن دارد، شکل و شمایل یک هنرمند نقاش و الکس هم همچنان به پوشش نگاهی کارکردگرایانه دارد.
زیر پوست شب
ساخته متفاوت فریدون گله که روایت تمنای ناکام قاسم است به یک زن خارجی. در اینجا پوشش هر دو کاراکتر اصلی تکیه زیادی بر مولفهای ثابت دارد، یعنی فیلمساز در اتخاذ پوشش بر پیش زمینه ذهنی مخاطب تکیه کرده. پوشش قاسم یک تیشرت مشکی ساده، یک شلوار دمپا گشاد و یک کمربند مرسوم و ساده متعلق به آن دوره با سیبیلی که تیپیکال آدمهای به اصطلاح جاهل آن دوره بوده. خط ریش عقیلی همان چیزیست که در بسیاری دیگر از فیلمهایش همراه شخصیتش بوده، حتی شکل راه رفتنش هم بر اساس همان مولفههای جاهل فیلمفارسی است. درباره پوشش زن داستان هم موی کوتاه و تیشرت آستین بلند و البته شلوار دمپا گشاد مولفههایست که اصطلاحا منطبق با تصویر زن غربی در نگاه مخاطب آن روزهای سینمای ایران بوده. نوعی جسارت و دوری از نگاه جنسیت زده ، همان چیزی که با قرائت این روزها فمینیستی به نظر میرسد.
سنتوری
قصه عشق نافرجامِ علی و هانیه که به آوارگی علی منجر میشود. علی از یک خانواده مذهبی میآید، موهای بلندش جایی از استایل است که هم مورد پسند نگاه سنتی است و هم مطلوب جامعه هنری، ریشهای او تیپیکال خوانندهها و در نگاه عامتر هنرمندان است، شلوار جین میپوشد که به نوعی ضدجریان است و یادآور مانیفست علیست که از سد خانواده سنتیاش گذشته و موزیسین شده. شال گردن هم از دیگر مولفههای رایج در اتخاذ پوشش اهالی هنر است. هانیه اما حداقل بنا بر آن چه که در این عکس میبینیم قرمز پوشیده با نقش و نگاری که گوشه مانتویش حک شده و ریشه در هنر و سنت ایرانی دارد. او البته در شکل حجاب موی سر هم کمی آوانگارد و پیشرو رفتار کرده که با کاراکترش در فیلم جور است.
از نفس افتاده
مورد درخشان و عاشقانه متفاوت موج نوی سینمای فرانسه ساخته گُدار. خب اینجا با یک دزد و یک معشوقه تام و تمام طرفیم، اتسایل میشل (ژان پبل بلموندو) عامدانه خلاف جهت هویتش تعریف شده، یک کت و شلوار و کراوات به سبک کلاسیکهای آمریکایی، کت میشل البته راه راه است، کلاهش و شکل پیپ کشیدنش به او شمایلی متشخص میدهد انگار نه انگار که یک دزد و قاتل فراری است، میشل در واقع با اتخاذ این پوشش واقعیت را جعل کرده.
پاتریشیا (جین سیبرگ) را اما عمدتا با تیشرت میبینیم، تاکید بر یله و رها و دست نیافتنی بودن در انتخاب پوشش واضح است، او بیشتر از هر در خدمت خودش است و زیر یوغ در نمیآید، مهمترین وجه لباسهای او راحتیاش است.
دیدگاه شما