تحریریه چی بپوشم در
4,463

زیبایی در آتش؛ این زنان در جنگ‌ها ایستادند و زیبا ماندند

زیبایی در آتش؛ این زنان در جنگ‌ها ایستادند و زیبا ماندند

در هیاهوی آژیرها، صدای پدافند و سنگینی دلهره‌ای که این روزها بر آسمان ایران چنبره زده، گاهی دل آدم می‌خواهد جایی پناه بگیرد دور از خاک، جایی با آسمانی امن و اندکی نور. در چنین لحظاتی، فکر کردن به چیزهایی مثل لطافت، زیبایی و ظرافت نه عجیب است، نه بی‌جا؛ انسانی‌ست.

single_content ad banner

زیبایی در جنگ

و چه بسیار زنانی که پیش از ما، در میانه‌ی ویرانیِ جنگ جهانی اول و دوم، کوشیدند آینه‌های‌شان را از غبار جنگ دور نگه دارند، تا فراموش نکنند که هنوز زنده‌اند و هنوز زن‌ هستند و زیبایی‌شان خود شکلی از مقاومت است.

رژ لب به‌جای گلوله: مقاومت زنانه در غرب

در روزهایی که صدای بمب‌باران خواب اروپا را می‌پراکَند، زنانی در انگلستان، فرانسه و روسیه، رژ لب را به اندازه‌ی نان ضروری می‌دانستند. تبلیغات آن زمان می‌گفت: «اگر بمباران شد، با لب‌های سرخ از پناهگاه بیرون بیا.»

رژ لب تبدیل شد به فریادی خاموش از میان آوار: من هنوز اینجا هستم. هنوز تسلیم نشده‌ام.

زیبایی در جنگ

خلاقیت از دل خاکستر: زیبایی در دوران کمبود

در دل قحطی و جنگ، در آلمان و لهستان، زنان با هرچه در دسترس داشتند، زیبایی را حفظ کردند: خاکستر، سایه‌ی چشم شد؛ ذغال، خط چشم؛ چغندر له‌شده، سرخی گونه‌ها.

در بریتانیا، کارخانه‌های لوازم‌آرایش با وجود محدودیت، محصولاتی کم‌حجم و بادوام تولید می‌کردند تا زنان حتی در سردترین پناهگاه‌ها، خودشان را فراموش نکنند.

زیبایی در جنگ

شانه، آینه، برف: لوازم آرایش زنان روسی در دل جنگ

در ارتش سرخ، بسیاری از زنان در کنار یونیفرم، آینه‌ای کوچک و شانه‌ای چوبی در جیب داشتند. تاتیانا، پرستار ۲۱ ساله، روایت می‌کند: «بعد از رسیدگی به زخمی‌ها، موهایم را شانه می‌کنم. شاید فردا نباشم، اما امشب هنوز زنم.»

گاهی آرایش فقط شستن صورت با برف بود. اما همین کار ساده، جانی تازه بود برای روحی خسته.

زیبایی در جنگ

زیبایی زیر زمین: زنان در مقاومت فرانسه

زنان مبارز در فرانسه، شب‌ها بعد از عملیات و انتقال پیام، با سوزن داغ ناخن‌های‌شان را رنگ می‌کردند یا گیس می‌بافتند. برای آن‌ها، زیبایی یک سرگرمی نبود؛ نشانه‌ای بود از زندگی. «دست‌هایی زیبا، یعنی دست‌هایی زنده، خلاق، و هنوز زنانه.»

زیبایی؛ انتخابی برای ماندن

برای آن زنان، زیبایی تجمل نبود؛ راهی بود برای زنده ماندن، برای حفظ هویت انسانی در دل تاریکی. هر قطره رنگ و هر خط سرمه، پیامی بود: من یادم هست که چه‌کسی هستم.

و شاید امروز هم، در پناهگاهی در تهران، زنی برای خودش چای دم کرده، مانتویی تمیز پوشیده، نه برای دیده شدن، بلکه برای آن‌که فراموش نکند: هنوز زنده است. هنوز می‌تواند انتخاب کند.



دیدگاه شما